مجموعۀ «سررسید» که حدود یکماه پیش در 88 صفحه توسط نشر نیماژ منتشر شده، دربرگیرنده 39 غزل جاندار و محکم است؛ غزلهایی که میتوانند برای نخستین مجموعه از یک شاعر، اعتباری ماندگار فراهم کنند.
غزلهای مجموعۀ «سررسید» غزلهایی سالم و سادهاند و حسین طاهری اساساً در پی هنرنماییهای خاص زبانی و فرمی و موسیقایی و... نبوده و اوج فرارویهای موسیقاییاش مثلاً کاربرد قافیه میانی است:
بیخبر باشی و اشتباهی، گم شوی لابهلای سیاهی
مثل زندانی بیگناهی زیرِ دستِ نگهبان بمیری
و حقیقت این است که طاهری، در پی رسیدن به شعری سالم است، تا شعری خودنما. اغلب ابیات این مجموعه (و نه غزلهای این مجموعه، چراکه «سررسید» اساساً مجموعهای بیتمحور است و شاعرانگی را بر محور افقی به نمایش میگذارد)، ابیاتی کاملاً ساده و البته بسیار صمیمیاند؛ یعنی شاعر حرفی ساده را در لفافی از صمیمیت و عاطفه و در پوشش وزن عروضی عرضه میکند و چنان صمیمی و ساده که بهنظر میرسد این حرف، در ذات خود و در ماهیت خود با نوعی ترنم آوایی همراه بوده و شاعر کوششی در موزونکردن آن نداشته است.
گذشته از بخش عمدۀ ابیات این مجموعه که حرفی و ساده اما عاطفی و صمیمی و اثرگذارند، با ابیاتی مواجهیم که بر سیاق ابیات سبک هندی، هریک از طرفین بیت، یعنی هریک از مصراعها میشود کفه یک ترازو و در یککفه عینیتی محسوس و در کفۀ دیگر ذهنیتی معقول ریخته میشود و میان دو کفه، عاملی هنرساز به نام «وجهشبه» قرار میگیرد تا وزن زیباییشناختی مضمون آن بیت را به تعادل و تناسب برساند. باید پذیرفت که حسین طاهری در این عرصه هم بسیار خوب عمل کرده است و این امتیاز را باید تا حد زیادی مرهون وابستگی ذهنی و عاطفی شاعر به ادبیات سنتی دانست. خوانش این مجموعه، مخاطب را بهراحتی به این نتیجه میرساند که شاعر، تعلقخاطر بسیاری به اشعار برخی بزرگان غزلسرا دارد و علاوهبر آن، حتی مطالعه دقیق و تأثیرگذار جوانترهای این عرصه نیز در برخی ابیات این مجموعه رخ مینماید.
هنوز مانده تا شعر
در غزلهای مجموعه «سررسید» حشو و زوائدی نمیبینم و وزن عروضی هم بدون اینکه کوچکترین دستاندازی در نحوه چیدمان واژهها ایجاد کرده باشد، دارد در این مجموعه خیلی آرام و مترنم، کار خودش را میکند، بهگونهایکه بهعنوان یک نظر کلی، میتوان «سررسید» را مجموعهای حاوی اشعار زیبا و خوشساخت دانست که بهعنوان اولین مجموعه، همواره در کارنامه ادبی شاعری غزلسرا، خواهد درخشید.
امّا نباید فراموش کرد که این نوع نگاه، نگاه شخصی است با ذهنیتی سنتی و بهعبارتی تغزلی و نباید فراموش کرد که تنها بخشی از جامعۀ شعرخوان ما هنوز چنین نگاهی به شعر دارند و نباید فراموش کرد که برای بخش عظیمی از همین جامعۀ شعرخوان، دیگر سلامت موسیقایی و زبانی شعر، اهمیت چندانی ندارد و در شعر دنبال آن شعریتی میگردند که اگر پوشش زیبای وزن و قافیه را از روی آن برداریم، هنوز بشود به آن گفت شعر؛ یعنی چیزیکه پس از بیرون آمدن از لباس وزن و قافیه، تبدیل به یک جمله خبری ساده که درطول روز بارها میشنویم، نشود.
نظر شما